< بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران>
بگذار تا دل من اندر طلب بسوزد
خود کرده را چه چاره، این است خط پایان
در آتش فراقت صد ناله میزنم من
بار دگر ببینیم مجنون این بیابان
صد بار توبه کردم که راه عشق نپویم
بار دگر شکستم این است عهد و پیمان؟
اندر طریق عشاق دیگر مرو تو ای دل
دیدی که ما چه دیدیم از دست این رفیقان
در این جهان خاکی مروت جان سپرده
دیگر نشان نمانده از دوستی و وجدان
این درد بی وفایی که جان ز من ستانده
باید که ترک جان کرد این است راه درمان